بر میگردم پستهای صفحهی زهره رو میخونم. یکی از آخرین پستها ترانهی سیاوش قمیشیه: میخوام چند روزی از چشم تموم شهر پنهون شم. و حالا برای همیشه همصحبت خاک شده. قلبم پاره پاره میشه، به یکباره از دستش دادیم کی باور میکنه؟ هنوز بستههای پستیاش داره میرسه، هنوز پروندهی باز کارها و فعالیتهاش اینور و اونور زندگی پخشه. کی باور میکنه دیگه خودش نباشه. سیوشش سال دخترخاله بودیم همسن بودیم و اون مهربونتر بود، گرمتر بود، به فکرتر بود و حالا دیگه
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت